عیسی به حلقه درس دانشمندان بیت المقدس وارد می شد و به سخنان آنها گوش فرا می داد و در آنها دقت و تأمل و تفکر می کرد، او می دید که مردم به راحتی به هر سخن اعتقاد پیدا می کنند و آن را تصدیق می نمایند.
عیسی نتوانست خود را اینگونه با مستمعین (گوش کنندگان) هماهنگ سازد و
[321]
بی اختیار از میان مردم به ارائه افکار و آراء خود می پرداخت و با بیان حق به مجادله و بحث با آنها پرداخت، به حدی که بعضی کاهنان از برخورد او عصبانی شده و سؤالات او را نادیده می گرفتند، اما بتدریج کار به جایی رسید که هرگاه عیسی لب به سخن می گشود، همگی سراپا گوش می دادند و عرصه بر آنانی که بر عقیده باطل خود استوار بودند تنگ شد و او را در سرزنش خود فرو می بردند. زیرا تا آن لحظه سابقه نداشت کسی در برابر عقاید باطلشان به مباحثه با آنان بپردازد و یا سخنان شنونده ای بر گفتارشان مقدم بیفتد.
اما عیسی به اعتراض آنها اعتنایی نکرد و خشم و کینه آنان، عیسی را از روش خود باز نداشت. بلکه سؤالات خود را چون دانه های باران بر سر آنان فرود می آورد و با استدلال های قاطع خود عرصه گفتار و بیان را بر آنان تنگ می ساخت.
یک روز بحث و مناظره عیسی با دانشمندان بنی اسرائیل آن چنان او را مشغول ساخت، که او خوردن و آشامیدن را فراموش کرد، مادر عیسی که به انتظار بازگشت او نشسته بود، ناامید شد، لذا برخاست و به هر جایی که گمان می برد او رفته باشد، سر زد و از هر انجمنی که احتمال حضور او را می داد پرسید، ولی چون از جستجو نتیجه ای نگرفت، آزرده و خسته به سوی شهر خود بازگشت.
چون مریم از جستجوی در شهر خسته شد، فکر کرد که ممکن است عیسی به همراه نزدیکان و یا با بعضی از همشهریان خویش به دهکده بازگشته باشد. پس در پی او به دهکده رفت و به جستجوی او پرداخت ولی چون خبر و اثری از او نیافت، ناچار دوباره به سوی بیت المقدس بازگشت و در آنجا به تفحّص فرزند خود پرداخت ولی اثری از او نیافت. او بار دیگر با دقت بیشتر در شهر به جستجوی فرزند خود پرداخت و این بار به هر مکان و منزلی که حدس می زد که عیسی به آنجا رفته، سر زد.
و در همین حال ناگهان عیسی را دید که در جمع علما و بزرگان و در دریای بحث و استدلال و مناظره غوطه ور است، و قوم را مغلوب بیان حق و استدلال محکم خود کرده است. مریم از آنچه می دید متعجب شد و با ناراحتی و نگرانی عیسی را نزد خود خواند و پرسید، چرا از من روی گردان شده ای؟! سپس او را مورد سرزنش قرار داد و به خاطر غیبتش با او درشتی کرد و گفت؛ من در جستجوی تو سختی ها کشیدم و برای یافتن تو چه رنجها که تحمل نکردم.
[322]
عیسی در پاسخ گفت؛ بحث علمی با علما و مناظره با دانشمندان مرا آنچنان در خود فرو برد که دیگر نتوانستم به موقع به دیدار شما نایل گردم. سپس با عرض پوزش به همراه مادر خود به شهر ناصره بازگشت